بریم سراغ سوالاتی که احتمالا از خودمون می پرسیم زمانی که کارها رو تعویق می اندازیم.
- چرا ما کارها را به تعویق بیندازیم، حتی وقتی میدونیم خیلی با اهمیت هستند؟
- چرا وقتی یه کار مهمی را شروع می کنم، دوست دارم یه کار دیگه رو انجام بدم؟
- برای حرکت کردن رو به جلو باید چه کار کنم؟
اگه این سوالات رو از خودت داری میپرسی به مطالعه کردن ادامه بده
ابتدای به امر باید بدونی که سوالاتی که در بالا مطرح شد سوال های اشتباهی هست چون اصلاً چرایی وجود نداره، مثلا من چرا کارهای خودم را به تعویق می اندازم؟ بلکه سوال اصلی اینه:
وقتی که من این کار را به تعویق می اندازم چه سودی برای من دارد؟
جواب اینکه میتونیم به این سوال بدیم:
- من می خوام همین طور بمونم …
- من میترسم، همین که آشناست بهتر است …
- من تصمیم گیری رو دوست ندارم …
- همین قدر که دارم کافی هست …
بریم باهم تک تک اینا را بررسی کنیم و ببینیم چطور باعث میشن که ما کارهای خودمان را به تعویق بیندازیم و کاری انجام ندهیم در صورتی که میدونیم خیلی مهم هستند.
آنچه در این مقاله میخوانید
۱- من می خوام همین طور بمونم … میترسم از شکست، می ترسم رها کنم
ما اغلب اوقات میترسیم که رها کنیم، چیزی رو، کسی رو، حتی شاید کاری که داریم انجام میدیم.
با این حال همیشه وقتی اونچه رو که کار نمیکنه و اون چیزی که انرژی و منابع ما را تخلیه میکنه رهاش میکنیم فضای جدیدی باز میکنیم تا بتوانیم کارهای جدیدی رو انجام بدیم دقیقا مثل زمانی که ما توی کمد لباس مون لباس زیادی داریم و وقتی لباس جدیدی می گیریم نمیتونیم اون رو توی کمد قرارش بدیم برای اینکه کمد کاملاً پر شده در نتیجه باید یکی از اون لباس های قدیمی که ازش استفاده نمیکنم را بیارم و بندازم دور تا بتونم از این فضای خالی شده استفاده ببرم ذهن ما هم دقیقا همچین کاری برای ما انجام میده.
بیاین یک لحظه تصور کنیم که از شکست خوردن میترسیم پس هیچ وقت تلاش نمی کنیم.
گاهی وقتا تنها راه دونستن توانایی هامون اینه که محدودیتهای خودمان را بشناسیم و آنها را پشت سر بزاریم
یه جمله زیبا ” ترجیح میدم خودم و دست کم نگیرم و محدودیت هام رو پیدا کنم، تا اینکه خودم را دست کم بگیرم و هرگز به پتانسیل کاملم نرسم”.
لس براون می گوی: “برای فرود اومدن در ماه هدف مشخص کنید، حتی اگه بهش نرسید تو ستاره ها فرود میاید”
دان وارد می گوید: “اگر می خواهید به چیزی شک کنید، به محدودیت های خود شک کنید.”
۲- من میترسم، همین که آشناست بهتر است … ترس از ناشناخته
چند بار گفتی فردا بلاخره این پروژه بزرگ شروع می کنم اما فردا اومد و برخلاف گفته خودت عمل کردی
به نظرت چطور میتونیم با اینکه میدونی اضطراب داری میترسی و شاید حتی شرم و احساس گناه داری اما زندگی خودت رو تغییر بدی.
فقط در یک صورت میتونیم به خودمون احساس بدی بدیم و اونم اینه که کاری که واقعاً مهم را انجام ندهیم و این باعث میشه که من توی زندگیم خرابکاری بیشتری انجام بدیم.
توجه کردین برای بعضی از ماها معمولاً احساسی که خوبه در واقع احساس بدی داشتن و همیشه به این موضوع عادت کردیم بنابراین ما همیشه کارهایی رو انجام میدیم تا احساس بدی داشته باشیم نسبت به احساس خوبی رو تجربه کردن، احتمالاً از این گفته من تعجب می کنید ولی اگر کمی به خودتون دقت بیشتری داشته باشید متوجه میشید که این گفته خیلی زیاد تو جنبههای مختلف زندگی تون داره انجام میشه.
مطمئن باشیم که هیچکس نمیتونه روز ما رو خراب کنه تنها کسی که میتونه این کارو انجام بده خودمون هستیم اگر فکر می کنید که کس دیگه ای میتونه زندگیتو خراب کنه پس وقتش رسیده وایسی و یه چیز متفاوت را امتحان کنید من خودم شخصاً تا الان چند بار از نقطه امن خودم عبور کردم اما آسمون به زمین نیامده و من تونستم هنوز سرپا بایستم و احساس من خیلی بهتر شده و این باعث شده که من آسیب پذیری کاهش پیدا کنه.
۳- من تصمیم گیری رو دوست ندارم … ترس از اشتباه برابر با کمال گرایی
خود کلمه ی کمال گرایی کلمه خیلی خوبی است یعنی هر چیزی رو میخوایم بهش دست پیدا کنیم بزرگ
اجازه بدید در رابطه با کمال گرایی و کامل گرایی صحبت بکنم.
کمال گرایی به اون دسته از رفتارهایی گفته میشه که معمولاً چراغ ذهنشون نارنجی هست که اگر این ویدیو رو ندید پیشنهاد می کنم حتما این ویدیو را ببینید که در رابطه با چراغ راهنمای ذهن صحبت کردم بیشتر از این توضیح نمیدم.
کمال گرایی یعنی من میتونم با هر شرایط با هر سن با هر وجه مالی که دارم و هر مسئلهای که وجود دارد توی زندگیم کارم رو شروع می کنم و ادامه میدم تا به اون چیزی که دلم می خواد دست پیدا کنم.
اما مسئله از اونجایی شروع میشه که من کامل گرا هستم این کلمه رو نباید با کمال گرایی اشتباه گرفت.
کسی هست که میخواد همه چیز ها را در ابتدای مسیر داشته باشه کمال یعنی به سمت حرکت پیش رفتن اما کامل تا وقتی همه چیز کامل نباشه اصلا حرکتی نمیکنه یه مثال خیلی ساده براتون میزنم اون کسی که میخواد بیاد یک محصول یا یک ویدیو خاصی رو تولید بکنه که خیلی ساده تر و احتمالاً همه ماها یه همچین تفکرات توی ذهن خودمون رو داشتیم یا اگر نداشتیم خواستیم یه کاری رو انجام بدیم اما اومدیم به این شکل عمل کردیم گفتیم باید دوربین خوب داشته باشم گوشی خوب داشته باشند باید یکی باشه که بتونم ویدیو های من را ادیت بزنه یا حتی متنی که باید بنویسم زمان زیادی طول میکشه این داره نشون میده که من آدم کامل گرایی هستم که نیازه همه چیز در دور اطراف من کامل بشه بعد بیام شروع کنم به تولید یا حرکت کردن اما کسی که کامل گرایی نداره و کمال گرایی داره همیشه توی ذهن خودش میگه من الان شروع می کنم ایرادی نداره هر چیزی که ندارم رو در طی مسیر تهیه می کنند و نیازی نیست همه چیزهایی که باید همین الان داشته باشد پس اونی که کامل گرا هست باید ها و نباید های زیادی داره.
اگر شما هم می بینید که باید ها و نباید های زیادی دارید برای اینکه یک کار رو انجام بدید بهترین روش اینه که بدونید شما کامل گرا هستید نه کمال گرا باید ها و نباید ها را یک جای خیلی خوبه یعنی داره به من میگه که من دوست دارم به سمت کمال پیش برم اما اگر چهار چوب ها خیلی زیاد بشه باید ها و نباید ها باعث میشه که من یک جا بمونم و حرکت رو به جلویی نداشته باشم.
اینو بهتون بگم که هر وقت صدای باید ها و نباید ها در ذهن شما خیلی بیشتر بشه یعنی شما نیازهای واقعی خودتون رو نمیتونید ببینید و همیشه احساس غرق شدن فلج شدن دارید اگر احساس منجمد شدن یا فریز شدن دارید هم دقیقا باید ها ونباید ها باعثش هست.
وقتی من بتونم بین نیازها و خواسته هام یه تعدل برقرار کنم یعنی تشخیص میدم که صدای باید اعتباری برای من داره یا نه و اینجاست که دارم با جریان طبیعی جلو میرم و تردیدها را از خودم کم می کنم و ترس ها را نابود می کند ترس ها فقط در زمانی که تاریکی وجود داره هستند پس من دارم نوری بهشون می تابونم تا آنها را ببینم دقیق و همین باعث نابود شدن اونها میشه.
۴- همین قدر که دارم کافی هست … نشان دهنده ترس از موفقیت
همه ما این جمله را شنیده ایم که هیچ وقت بیشتر از توان ما به ما داده نمیشه.
من اینو همیشه توی شرایط سخت به کار میبرمش اما اخیراً متوجه شدم که استعداد ها پتانسیل ها و در نتیجه روی سرنوشت من هم صدق میکنه ترس از موفقیت به اندازه ترس از شکست واقعیه این ممکنه یکی از دلایلی باشه که ما خیلی وقت ها دوست نداریم مرحله بعدی کاری که باید انجام بدیم.
نلسون ماندلا تو یکی از سخنرانیهای معروفش بیان می کنه از ماریان ویلیامسون که یه چیز جالب میگه:
عمیق ترین ترس ما این نیست که ما نمیتونیم، عمیق ترین ترس ما اینه که ما بیش از اندازه قدرتمند هستیم و میتونیم.
بزرگترین نقش که همه ماها روی صحنه زندگی خودمون داریم خودمون هستیم.
ما نباید از قدرت پتانسیل و عظمتی که در درون ماست و احساس می کنیم مرموزه بترسیم مهم نیست که چه قدر غیر قابل پیش بینی و ترسناک به نظر میرسه همیشه تغییر با سرعتی اتفاق می افته که من بتونم تحمل کنم یا خودتو بتونی تحمل کنی یادم میاد یک مشتری داشتم وقتی که یک پروژه رو باهاش استارت زدیم مبلغ اولیه را پرداخت کرد اما وقتی که این کار را انجام داد و پروژه تمام شد و ما میخواستیم براش بازاریابی و تبلیغات را انجام بدیم گفت من تیم پشتیبانی خوبی ندارم در نتیجه من باید اول تیم پشتیبانی خودم رو فراهم کنم و همین باعث شد که این پروژه خیلی بزرگ که کل ایران هم بهش نیاز داشتند ناتموم بمونه هیچ وقت به مشتریان و به مخاطبینی که نیاز بهش داشتند نرسه این یکی از ترس هایی هست که در بیشتر ما وجود داره و باید بشناسیمش.
نقش ما در سمفونی زندگی خودمون اینه که خودمون رو بیشتر بشناسیم و در کنارش بدونیم که کجا چه کاری را باید انجام بدیم نه به سخت ترین حالتش بلکه با تمرین و ممارست به راحت ترین روش میتونیم کارهای خودمون رو به صورت ناخودآگاه انجام بدیم و این چیزی هست که ما براش به دنیا اومدیم در حالیکه این یک شبه اتفاق نمی افته.
امروز از خودمان این سوال صادقانه را بپرسیم اینکه آیا من پشت ترس از موفقیت خودم پنهان شدم یا نه جواب به این سوال روشن میکنه که واقعا می خوام حرکتی برای دستیابی به اهداف داشته باشیم یا نه.
راه حل ها
حرکت رو به جلو یک انتخاب هست.
بنابراین وقتی من و شما متوجه میشیم که کارها رو به تعویق می اندازیم این خودش یه نوع از راه حل هست یعنی راحت تر می تونم کاری که نیاز هست رو انجام بدم با دیدن.
تمرین ۱
آموزه های سامورایی یک چیز جالبی دارن، میگن اگر میخوای حریفت رو شکست بدی باید یک زخم کوچک بهش بزنی، چرا باید این کارو انجام بدیم؟ چون باعث میشه که در روان حریف گسست و جدا شدن ایجاد بشه و انرژی و انگیزه خودش رو از دست بده، و فکر کنه شکست خورده و از مبارزه تو ذهنش دست برداره.
اما اینجاش داره به ما میگه توی ذهن میتونیم با مشکلات یا مسائل و تعویق هایی که دارم از همین مدل استفاده کنیم تا بتونیم اونها رو شکست بدیم جای اینکه اونها من رو شکست بدن.
شروع کن همین الان کاری که همیشه به تعویق می ندازی رو کوچیکش کن و انجامش بده بین ۳ تا ۵ ثانیه.
تمرین ۲
یه فهرست از تمام چیزهایی که به تعویق میندازید رو بنویس.
تبریک میگم این اولین قدم برای پیدا کردن راه کار درست هست.
حالا یه خط زیر همه این لیستی که کشیدی بنویس این یک قدم خیلی بزرگ است که داری انجامش میدی و حالا چرا این ترس ها را داریم.
بعد از خودت بپرس آیا باور زیربنایی من باعث این موضوع شده؟
شاید اینطور بخوای به یکی از آنها جواب بدی!
اگر من به یکی از کارها یا رویاهای خودم عمل کنم و به نتیجه نرسد احمق به نظر میرسم؟
یا اگر موفق بشم نمیتونم سرعت موفقیت را مدیریت کنم؟
هیچ پاسخ درست و اشتباهی وجود نداره شما فقط دارید خود واقعیتون رو میشناسید از جمله:
- ترس ها
- امید ها
- رویا ها
- باورهای ذاتی
خودتون رو
حالا روبروی هر کدومش اتفاقی را که در صورت حرکت کردن به سمت جلو امکان داره برای شما اتفاق بیفتد و بنویسید و البته یک عددی هم در کنارش بذارید از یک تا ده چقدر امکان داره یه همچین اتفاقی برای شما بیفته.
یک قدم کوچیک رو که می خواهید بردارید و نام شخصی را که می تونید برای گزارش دهی و حمایت از شما استفاده بکنید را یادداشت کنید.
باید اینو بدونیم با هر انتخاب کوچیکه به ظاهر بی اهمیت داریم اعتماد به نفس و احترام به خودمون رو شروع می کنیم و باعث میشه این ها را اگر نداریم به ما بازگردانده بشه و حالا این باعث میشه که ما برای ادامه دادن انگیزه داشته باشیم.
در ابتدا ما به خودمون یادآوری می کنیم که چی میخوایم و چرا این کارو انجام میدیم چرا باید توی مسیر بمونی تا جا نزنی.
نکته
ترفند هایی که میتونیم به جای صرفاً به نتیجه فکر کردن استفاده کنیم به مسیر توجه کنیم.
اگه فقط دنبال یه گیفت یا یک هدیه برای امروز ممکنه که به احتمال زیاد وارد اقدام کردن بشیم.
اگر سرعت منو کم کنیم از فعالیت که داریم انجام میدیم لذت ببریم به احتمال خیلی زیاد گامهای بعدی رو دوست داریم برداریم و ادامه بدیم به این مسیر خودمون به هر حال بیشتر از زندگی ما در حال گذره بیایید از رسیدن به اون چیزی که میخوایم لذت ببریم
به یاد داشته باشید چیزای خوب زمان میبره
زندگی توی جامعه مایکروویو، فست فود باعث شده که ما همه چیز رو لحظه ای بخواهیم پس اگر من بتونم صبر داشته باشم و گامهای کوچک کوچک بردارم به یک دستاورد معنادار می رسد.
ما فقط کافیه که به امی آن آرزوها رویاها و اهدافی که داریم و بیشتر از یک روز طول میکشه اونها رو بزاریم شون فعلاً کنار یک جایی بنویسیم و به این فکر کنیم امروز چه کار کوچکی میتونم برای رسیدن به هدف خودم انجام بدم.
0 دیدگاه